نتایج جستجوی عبارت «دبستان شهید حسین فهمیده» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
نقش نیروهای شهرستان در عملیات والفجر یک
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر يک »
نیروهای اعزامی از شهرستان نی‌ریز به استعداد یک گروهان در این عملیات حضور داشتند‌. این نیروها جمعی گردان 9040 از تیپ 33 المهدی‌(عج) بودند که سردار ماهوتی معاونت گردان وسردار شهید حسن عیدی نیز فرماندهی یکی از گروهانها را عهده‌دار بودند‌. شرح این عملیات را از زبان آقای غلامرضا نصرتی که در این عملیات حضور داشته است بخوانید‌: عصر یکی از روزهای بهار 1362 عازم منطقه عملیاتی شدیم‌. شب عملیات در منطقه پاسگاه شرهانی، وارد کانال عریض و بزرگی...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید اسحاق ولی زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد اسحاق ولي زاده »
بسم الله الرحمن الرحیم این چند کلمه وصیتنامه را برای چندمین بار می‌نویسم. با کمال صحت و سلامتی جسمی و روحی این جانب اسحاق ولی‌زاده فرزند ابراهیم، شماره شناسنامه 10، صادره از مشکان نی‌ریز. بنده در حدود هشتاد هزار تومان بدهکارم که تمام آن در دفتر حساب بنده نوشته شده و خانواده بنده از آن کاملاً باخبرند و اول از اموال بنده بدهی مرا بدهید و بپردازید. وکیل و وصی من خود همسرم است تا بچه‌ها کبیر شوند انشاءالله....
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید سید محمد حسینی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد محمد حسيني »
بسم الله الرحمن الرحیم ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم. بدرستیکه خداوند یاری می‌کند کسی که اورا یاری کند و خداوند ثابت قدم می‌گرداند قدم‌های شما را. بنام الله یاری دهنده مستضعفان که این توفیق را به من داد که در جبهه شرکت کنم و به ردیف سربازان امام زمان(عج) بپیوندم. برای احکام اسلام و برای وطنم بجنگم. از ناموس و حیثیت وطنم و از آرمان جمهوری اسلامی دفاع کنم. اکنون حسین‌وار به جبهه آمدم تا حسین‌وار [نیز] کشته شوم...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ظهور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
حمید... دوباره می‌آید با صورتش هنوز مدال عقیق زخم با زبانش خطبه جهاد آخرین محفوظاتش از تپه‌های آنسوی نی‌ریز خواهد آمد از تپه‌های ماسه که آنجا ناگاه درخت حادثه گل کرد و شقایقهای سرخ بر صورت و سینه حمید گل داد بهت نگاه دیر باور حمید هنوز هم در تپه‌های آنسوی نی‌ریز احساس درد را به تأخیر می‌سپارد خون را هنوز حمید از تنگچین پیراهن باور نمی‌کند پس دوستم "علی" چرا در رکاب ناله نکرد؟ آیا عقاب پیر حادثه تا زنده‌تر زمهر رفیقم بود که پیشتر زناله او بر سینه در دلم بنشست ؟ آیا "عباس"، "...
شهدا سال 64 -نامه شهید غلامرضا کاتوزیان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا کاتوزيان »
چه زیباست لحظه‌ای که تفنگ از زمین کنده می‌شود و به سوی دشمن نشانه می‌رود. چه زیباست لحظه‌ای که دشمن را ذلیل و خوار به اسارت می‌گیریم. چه شیرین است هنگامی که در خون خود می‌غلطیم و با شهد شیرین شهادت سیراب می‌شویم. شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش می‌کشد. شهادت حد نهایی تکامل انسان است. خدایا! ما به سوی شهادت می‌رویم و به سوی تو پرواز می‌کنیم، ای خدا! ترا به خون شهیدان...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامعباس زارع
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
دریکی از روزهای زیبای خداوند، در شهرآبادان، سال ۱۳۴۵ در میان خانواده‌ای مسلمان و متدین چهره کودکی دل‌نشین فضای خانه را نورانی کرد. نام او را «غلام عباس» نامیدند تا با اقتدا به سپه دار کربلا در آینده‌ای نه‌چندان دور برای دفاع از راه حسین (ع) بی‌مهابا از تن و جان بگذرد. غلام عباس دوره ابتدایی و راهنمایی را در آبادان پشت سر گذاشت و سپس ترک تحصیل‌کرده و مشغول کار شد. در کنار کار و مشغله‌های روزمره...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید حامد توکل
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد حامد توکل »
بسم الله الرحمن الرحیم انا فتحنالک فتحاً مبیناً ان الحیاه عقیده و الجهاد درود به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی. درود بر روان پاک شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی و برقراری پرچم لااله‌الاالله و محمد رسول‌الله در سرتاسر جهان. سلام بر تو ای خواهر و برادر که در پشت جبهه مشغول نبرد هستی. سلام بر تو ای مادری که چنین فرزندان خلف و شجاعی به جامعه اسلامی تحویل داده‌ای، سلام بر تو ای پدر عزیز از دست داده. امروز مورخ 15/12/60 13...
خاطره ای از شهید فیروزی
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای الله مراد مقصودی خاطره‌ای از شهید خاکباز فیروزی از رزمندگان عزیز روستای خواجه جمالی نقل می‌کند: ایشان نیروی بسیار زرنگ و خوبی بود‌، موقعی بلند شد تا با آر‌پی‌جی به تانک دشمن حمله کند‌، تیر به بازویش خورد و مجروح شد‌، من به سراغش رفتم‌، دیدم به گونی‌های سنگر تکیه داده و دارد گریه می‌کند‌. با او شوخی کردم‌، گفتم: عجب رزمنده‌ای، حالا آمده‌ای بجنگی‌؟! تو که با یک تیر داری گریه می کنی‌، پس چطور می‌خواهی از...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید یعقوب امینی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد يعقوب اميني »
ان ا لله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه. خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده است. به نام خدایی که در کلیه کارهای خیر مرا راهنمایی کرده و از اعمال و کارهای زشت مرا باز می دارد. به نام خدایی که انسانها را با اخلاق و صفات نیک و بد به وجود آورد. به نام خدایی که خیر و شر را به انسان الهام کرد. ای خداوند بزرگ قادر متعال! سپاست...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید فیروز قره چاهی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید فیروز قره چاهی »
اولین قطرات خونش که در قله‌های سر به فلک کشیده به زمین ریخت، هزاران لاله روئید و بلبلان بر آن نوحه‌خوان شدند. فیروز دهم آبانماه سال 1345 در قریه سرداب از توابع بخش پشتکوه نی‌ریز در خانواده‌ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. دوره دبستان را در روستای سرداب طی نمود و دوره تحصیلات راهنمائی را در مدرسه مسعود بزرگی نی‌ریز به اتمام رساند. آنگاه ترک تحصیل کرد. او که از کودکی با رنج‌ها و دردهای آدمی...